۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه
Mirror
وقتي براي مرده بودن زنده هستيم
گهواره با تابوتمان فرقي ندارد

روزها و ساعت ها مي گذرد و هفته ها و ماه ها از پي هم مي آيند و مي روند
ولي هميشه در روزها و هفته ها و ماه ها و سالها هميشه لحظاتي هست كه وقتي به تكرار نزديك مي شوند
قلب آدمي به تكاپو مي افتد بعضي وقت ها اين تپش براي شور زندگي است و بعضي وقت ها براي شوق مرگ
نيازي نيست كنج خلوتي پيدا كني براي يافتن اين لحظات، خواهي نخواهي خواهند آمد و خواهي نخواهي خودت مي داني كه مي آيند و مي داني كه نمي تواني خودت را به آن كوچه بزني
و چه لذت هائي كه تكرارش برايت ملال آور شده، آرزو مي كني تمام اين لذات را از تو بگيرند و در نكبت زندگيت تنها بماني
ولي سر خودت را نمي تواني كلاه بگذاري
مي دانم و مي داني كه دوستشان داري، لحظاتي را كه براي تكرارشان حاضري همه ي عمر را به پاي آن لحظه بريزي
ولي افسوس كه از آن ها فقط يك خاطره مانده در گردش ايامشان
خاطرات قشنگمان را مانند پونز هاي طلائي به ديوار زندگي زده ايم و خودمان را با آن آويزان كرده ايم
و خوشحاليم!
و خوشحال باش چون اگر اين پونز ها نباشند مي افتي
عجب گذر و گذاري! و اينجاست كه مي گوئي " چون مي گذرد غمي نيست"
سرت را بالا كن و به پونزهايت نگاه كن همانطور كه داري لذت تماشاي آن ها را مي بري دستت را دراز كن به سمت زمين و در لابه لاي اين تاريك شوم دنبال پونزهاي طلائي ديگري بگرد، پيدا خواهي كرد مي دانم
و چقدر ارزشمندند افسوس كه در تاريكي زمين گمشده اند ولي بدان كه آن ها هم منتظر تو هستند كه بيابيشان
نازنين چاره اي نيست راهي است كه بايد رفت با لذت برو!
و سعي كن كه مثل مردمان خاكستري نباشي كه براي مرده بودن زنده هستند...

About Me

عکس من
ققنوس
از ديار نون نجف آبادم متولد 1364 به عكاسي علاقه مندم و مي نويسم تا در گستره ي بي كران وب گم شود و شايد ...
مشاهده نمایه کامل من